جشنواره بین المللی فیلم فجر مهمترین جشنواره سینمایی ایران است که در طی دهه فجر به مدت ده روز برگزار می شود. این جشنواره تا سال 1374 به صورت ملی برگزار می شد و از آن سال تا کنون با اضافه شدن بخش بین الملل به صورت بین المللی برگزار می شود.
جشنواره ی فجرانقلاب ،خط و مشی سینمای ایران را پس از انقلاب مشخص می کند.از طرفی موجب افزایش ژانرهایی متنوع،بخشیدن هویتی نوین به سینما و رشد تکنیک شده است.پس از انقلاب طرفداران فیلمفارسی پراکنده شدند اما تفکرات آن ها همچنان ریشه در سینما ی ایران دارد تفکری که سینما را منهای دین،ایدئولوژی و بازتاب غرب می خواهد.تنها تفاوت آن ظاهر بازیگران و افزودن پاره ای از محدودیت هاست،البته نباید از آثار ارزشمند فیلمسازان حقیقت بین و دغدغه مند حاضر در این ورطه غافل شد اما متاسفانه جریان حاکم برسینمای فعلی ایران جریانی شبه روشنفکرانه و سکولاریست است.
دلایل این امر رامی توان در آموزه های سکولاریستی و لیبرالیستی هنرجویان عرصه ی سینما نظیرقواعدی همچون محدود شدن به 36 وضعیت نمایشی و نظریاتی از قبیل سینما برای سینما و… جستجو کرد.
این روزها با نگاهی اجمالی به فیلم های جشنواره می توان ادعاهایی مبنی بر انعکاس معضلات اجتماع را به صورت فیلم هایی تاریک و توام با سیاه نمایی از زبان فیلمسازان دریافت.
ژانر اجتماعی که این روزه دغدغه ی اکثر فیلمسازان ایرانی است در حقیقت ژانری موهوم بدون چهارچوب و قالبی مشخص و متناقض نماست که صرفا محدود به دیدگاه های مورچه وارانه و واقع در نوک بینی فیلم ساز محترم می باشد از این رو فیلم ساز با ادعای بیان معضلات جامعه در قالب ژانر اجتماعی،دست به خلق آثاری مغرضانانه و سرشار از سیاهنمایی می زنند.حال آنکه به قول سیدشهیدان اهل قلم انتخاب فیلمسازمنشأگرفته از گرایشهای باطنی، ذوق، عواطف و احساسات و مكنونات درونی اوست که بر همهی فیلم در تمام مراحل آن، از نوشتن یا انتخاب سناریو و دكوپاژ تا انتخاب هنرپیشه، طراحی صحنه، فیلمبرداری و مونتاژ تحمیل میشود. بنابراین هرچه آینه ی وجودی فیلمساز پاک و صیقلی تر باشد امکان انعکاس حقیقت در آن بیشتر است اما اگر فیلمساز انتخابش را محصور به اطرافش و خلق یک اثر با نگاهی کوتاه و جانبدارانه کند یا دیدگاهش را در ارتباط با معضلات پیرامونش به کل اجتماع تعمیم دهد عاقبت همان خواهد شد که هم اکنون سینمای ایران گرفتار آن است.
فیلم هایی که در آن اجتماعات و خانواده های ایرانی مکانی بحران زده، سرشار از دروغ،بی تقید نسبت به اخلاقیات ومبتلا به خیانت وفحشا می باشند تاجایی که روزنامه ی انگلیسی گاردین فیلم های سینمای ایران را فیلم هایی سرشار از فساد و بی بندباری می خواند.
لازم به ذکر است باید میان سیاه نمایی و نقد منصفانه که هدف آن اصلاح است تفاوت قائل شد.
در این برهه راه نجات این سینمای بحران زده را باید جز در مسکن هایی پررنگ لعاب از جنس جوایزفجر،فرش قرمزها و تقدیرهای روشنفکر موابانه جستجو کرد.تا با تمسک به آن هنر را نه برای هنر بلکه ابزاری شایسته برای بیان حقیت اسلام ناب معرفی کرد.