یادش بخیر؛جهادی پارسال + فیلم و عکس

یادش بخیر؛جهادی پارسال + فیلم و عکس

جهادی

یادش بخیر پارسال جهادی + فیلم:

یادش بخیر؛ جهادی پارسال…

به بهانه فرارسیدن چهاردهمین دوره اردوی جهادی…

 


 

ایام تعطیلات که میرسه هر کسی به فکر اینه که چگونه به بهترین وجه ممکن از تعطیلات تابستونش استفاده کنه اما با محاسبات عقل بشری در قرن بیست و یکم که بسیاری از افراد حساب دودوتا چهارتای زندگی رو سعی میکنن دقیق اجرا کنن برخورد بایه عده جوون که برای تعطیلات برنامه ریزی کردن تا برن به روستاهای محروم و آستین همت رو بالا زده و کار کنن حتما دور از انتظاره !

چرا؟ آخه کدوم آدم عاقلی فرصت تعطیلات تابستونشو که ممکنه دیگه هیچ وقت تکرار نشه و میتونه توش کلی برنامه مفید برای زندگی شخصی اش داشته باشه رو ول کنه و بره توی محروم ترین و دورافتاده ترین مناطق کشور که چی بشه؟!

جوابی که میشه داد از دوحال خارج نیست, یا این جوونا عقل از سرشون پریده و دیوونه شدن یا به طمع چیزی یا وعده ای این کارو میکنند.

اما اگه کمی درموردشون توضیح بدم شاید بتونید جواب قانع کننده ای پیدا کنید.

گل تپه ایام تابستان روستای قهوردسفلی روستایی در هشتاد کیلومتری شهرستان کبودرآهنگ ازتوابع شهرستان همدان(مرز بین همدان وکردستان) گرد وغبار و آفتاب نیمه سوزان بیش از ده روز دوری از خانواده پوشیدن لباس کار به جای لباس شیک و نوانجام خدمات بهداشتی و درمانی برای مردم روستاهای منطقه برگزاری کلاس های آموزشی برای کودکان روستایی و خانواده ها همبازی شدن با بچه های روستا نشستن پیش یه پیرزن روستایی  و شنیدن درد و دلاش و…

همه اینایی رو که گفتم و خیلی ازاونایی رو که نگفتم بنظر نمیاد که ارزش این رو داشته باشه که بخاطر به دست آوردن بهایی مادی این همه راه رو از تهران بکوبی و بری…پس برای چی؟دلیلش چی میتونه باشه؟ اینها دیوونه ان؟

آره دیوونن دیوونه ای برتر از هزاران عاقل البته اگه چیزی به اسم عشق رو قبول داشته باشی اگه در مرامت حس نوع دوستی غیرت تواضع از من گذشتن و ما شدن و…جایگاهی داشته باشه و از همه مهم تر اگه درد داشته باشی البته نه درد جسمی اون دردی که انسان های بزرگ داشتند اون دردی که شهدا بخاطرش جونشونو فداکردند اون دردی که باعث میشه  مردبزرگی مثل شهید چمران مدارج علمی و زندگی مرفه دربهترین جای دنیا(!) رو بخاطردش رها کنه و بره توی یه منطقه محروم یه یتیم خونه تاسیس کنه و تموم فکر و ذکرش رسیدگی به محرومان باشه و چقدر اینگونه زندگی کردن زیباست اصلا  ارزش هر انسانی به اندازه دردیه که توی سینش داره و مولاناچقدرزیبا این درد رو به نظم کشیده:

پس بدان این اصل را ای اصل جو                                          هرکه را درد است او برده است بو

هر که او بیدارتــــــر پر دردتــــــــــــر                                              هر که او هوشیارتـــــــر رخ زردتـــــر

وقتی دستای زبر و پینه بسته  پیرمرد آفتاب سوخته  و معصوم رو می فشاری…

وقتی دستان خالی  وچهره شرمنده پدران خانواده رو با چشای خودت می بینی…

وقتی حسرت لباس نو حداقل غذای مناسب تحصیل بدون دغدغه و تفریح معمولی بچه های دبستانی و راهنمایی رو توچشاشون می بینی…

وقتی امید ناامید دخترایی که آرزوی رفتن به مقاطع راهنمایی و بالاترو دارن به نظاره میشینی…

وقتی وارد روستا میشی با ماشین پلاک سپاه و لباس های فرم و مردم و بچه ها رو میبینی که با خوشحالی میدوند سمت ماشین و با هزار امید آرزو نگات میکنن و فکرمیکنن که دیگه تو منجی مشکلاتشونی و قراره تو این مدت همه چی رو درست کنی و توچقدر رنج میکشی…

وقتی به آینده نگران کننده جوانان روستا می اندیشی وقتی هزاران درد روی هم تلمبارشده و پشت گوش انداخته این مردمو متوجه میشی و درمیان این همه مشکلات باز هم آغوش باز و معرفت بالای اونارو میبینی و این که چقدر ازته دل بهت اصرار میکنن که به خونشون بری و چقدرصمیمانه ازت پذیرایی میکنن و صادقانه هرچی که توی خونه دارند برای پذیرایی از شما میارند…

با این همه باید دلت از سنگ باشه که فقط بایستی و نظاره کنی!  آیا بازم میتونی بی تفاوت باشی؟ میتونی عزمتو برای سفر جزم نکنی؟

البته میتونی هم مثل بعضی ها توی اون گرمای تابستون توی خونه زیر باد کولر بشینی و از علاقت به حضرت مهدی (عج الله) و اینکه چقدر منتظری که حضرت ظهور کنند وتشریف بیارن و همه چیزو درست کنند!

سید شهیدان اهل قلم کسی که سراسر وجودش مملو از درد بود درد ظلم به بشریت و پایمال شدن حق وحقیقت و…چه زیبا آموخته هاشو از پیر و مرشد همه دردمندان بیان میکرد:امام به ما آموخت که انتظار تنها در مبارزه است

حالا با این همه آیا باز هم میتونی یه جا بشینی و بگی به من چه؟  آیا میتونی خودتو  به بی خیالی بزنی؟

«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم        موجیم که آسودگی ما عدم ماست»

اگه به حجم زیاد کارای نکرده نگاه کنی شاید دیده بلند پروازانه ات رو پرنکنه و شاید هم بگی این کارایی که میکنین چه فایده ای داره شاید هم بگی با یه گل بهارنمیشه  و شایدهم…

اما خواهران و برادران جهادگری که در این مسیر قدم گذاشته اند خودشونو مکلف به انجام  این تکلیف میدونن و نتیجه  رو به خدای متعال میسپارن

«به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل            که گر مداد نیابم به قدر و سعی بکوشم»

                                                                                                                                          محمد مهدی کریمی

          [tribulant_slideshow gallery_id=”3″]           

مطالب مرتبط